به عشق بودنت ، عشق را دوست دارم
به عشق شبهایی که صدایت را میشنوم عاشق سکوت و تاریکی ام
فدای دلتنگی هایت ، اشکهای گونه هایت
عشق من دوستت دارم ، بی نهایت...
نگاه مهربانت ، نمیدانم دیگر چه بنویسم در وصف چشمهای زیبایت.
چه بنویسم در وصف تو ، تویی که برتر از احساس منی
تویی که زیباتر از تمام کلمات عاشقانه ای
به عشق بودنت ، زندگی را با تمام تلخی هایش دوست دارم
لحظه به لحظه با تو ، تک تک ثانیه ها را دوست دارم
چند صباحیست از عشق می نویسم برای دلها
عزیزم از عشق نوشتن را، به عشق بودنت دوست دارم
چه بنویسم در وصف روی ماهت ،
لحظه ای سکوت میکنم به احترام لبخند مهربانت
به عشق بودنت ، عاشق از عشق نوشتنم ،
روزها می آید و می رود ، من عاشق این دنیای عاشقانه ام
من که کسی نبودم،
اما آنقدر در وصف تو نوشتم که اینک یک شاعر پرآوازه ام...
تو در قلب منی ، من در قلب تو ،
به عشق این احساس، عاشق بودن را دوست دارم.
لحظه ی آمدنت
از حال میروم هنگام دیدنت
مست چشمهای توام
تو را به آن که میپرستی قسم، مرا تنها نگذار که بدجور گرفتار دل توام
احساسات عاشقانه ی من در وصف تو
اینهمه زیبایی در اطرافم ، گلستان پر از گل در کنارم، اما ...
اما چشمانم ساعتهاست که خیره به چشمان تو است...
به عشق بودنت ، عشق را دوست دارم ،
به عشق بودنت با تو بودن را دوست دارم
به عشق بودنت فریاد زدن را دوست دارم
میخواهم فریاد بزنم که تا دنیا دنیاست و
آسمان بالای سر ماست ،
به عشق تو زندگی کردن را دوست دارم
نویسنده:مهدی لقمانی از وبلاگ:daftareshghe.blogsky.com/
:: بازدید از این مطلب : 715
|
امتیاز مطلب : 147
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32